کهن الگو ها و سایکدلیک
کهن الگو ها و سایکدلیک
کهن الگوها – خدایان اساطیری
کهن الگوها، الگوهای اولیه هستند که در اعماق روان انسان جاسازی شده اند، نمادهای ماندگاری که ما را به ناخودآگاه جمعی متصل می کنند.
این موجودات نمادین که در اصل توسط روانشناس افسانهای سوئیسی کارل یونگ معرفی شدند، در رویاها، اسطورهها و روایتهای فرهنگی زندگی میکنند که درک ما از واقعیت را شکل میدهند. مانند نقشه های کیهانی، آنها به عنوان بلوک های سازنده ای عمل می کنند که روان ما بر اساس آن معنا پیدا کرده و اهداف را می سازد.
این کهن الگوها به اشکال مختلف تجلی می یابند – یک پیرمرد خردمند، مادری دلسوز، یک شخصیت قهرمان یا حتی سایه ای تهدیدآمیز. آنها مضامین و نقوش باستانی را نشان میدهند که از زمان و فرهنگ فراتر میروند.
کهن الگوها نمادهای بصری یا الگو های پر انرژی هستند که در روان ما وجود دارند. برخی به آسانی قابل درک هستند در حالی که برخی دیگر پیامهای پنهانی را ارائه میدهند که به شما کمک میکنند تا برای چرایی اینجا و حقیقت پشت توهم واقعیت تحریک شوید.
کهن الگوها اغلب می توانند پیام هایی را منتقل کنند که اطلاعات شفاهی و نوشتاری نمی توانند ارائه بدهند.
کهن الگوها در همه جا یافت می شوند، زیرا نمادهای آنها زبانی از ذهن است که به فرکانس های مختلف فکر برده شده و توسط ناخودآگاه جمعی به یکدیگر متصل می شوند.
اصطلاح کهن الگو با کارل یونگ آغاز شد. به تعبیر یونگ، «کهنالگو» به عنوان اولین مدل اصلی تعریف میشود که سایر افراد، اشیا یا مفاهیم مشابه صرفاً مشتق، کپی، الگو یا تقلید از آن هستند.
این الگوها از یک ناخودآگاه جمعی جهانی ناشی شده که در متافیزیک به عنوان “ثبت های آکاشیک” یا دریای آگاهی نامیده می شود، چیزی که واقعیت ما را ایجاد می کند.
کهن الگو ها و سایکدلیک
کهن الگوها و ناخودآگاه جمعی
کهن الگوها صرفاً معماری ناخودآگاه جمعی هستند. یونگ معتقد بود که ناخودآگاه جمعی از طریق کهن الگوهای جهانی بیان می شود. کهن الگوها نشانه ها، نمادها یا الگوهای تفکر و/یا رفتاری هستند که از اجداد ما به ارث رسیده اند.
ناخودآگاه جمعی به این ایده اشاره دارد که بخشی از عمیقترین ضمیر ناخودآگاه به طور ژنتیکی به ارث رسیده است و با تجربه شخصی شکل نمیگیرد.
ناخودآگاه جمعی ساختار پیشینی روان، لایه های عمیق و پنهان آن است که حاصل تجربه مشترک هزاران ساله ی همه ی انسان هاست. این لایه نمادین بوده و از زمانی می آید که آگاهی با خیال پردازی و مدت ها قبل از زبان و شاید خودآگاهی شکل گرفته است.
همانطور که یونگ گفت: انسان قبل از اینکه بفهمد در حال فکر کردن است فکر می کرده.
کهن الگوهای اصلی
یونگ چهار کهن الگوی اصلی را شناسایی کرد اما همچنان معتقد بود که محدودیتی برای تعداد آن های وجود ندارد. وجود این کهن الگوها را نمی توان مستقیماً مشاهده نمود، اما می توان با نگاهی به ادیان، رویاها، هنر و ادبیات استنباط کرد.
چهار کهن الگوی اصلی یونگ عبارتند از: شخصیت، سایه، آنیما/آنیموس و خویشتن”ایگو”.
-
شخصیت “persona”
پرسونا یا شخصیت این است که چگونه خود را به جهان نشان می دهیم. کلمه “persona” از یک کلمه لاتین گرفته شده که در لغت به معنای “ماسک” می باشد.
پرسونا نشان دهنده تمام نقاب های مختلف اجتماعی است که ما در بین گروه ها و موقعیت های مختلف می پوشیم که برای محافظت از نفس در برابر تصاویر منفی عمل می کند.
به گفته یونگ، پرسونا ممکن است در رویاها ظاهر شود و اشکال مختلفی به خود بگیرد.
در طول دوره رشد، کودکان می آموزند که باید به شیوه های خاصی رفتار کنند تا با انتظارات و هنجارهای جامعه مطابقت داشته باشند. پرسونا به عنوان یک نقاب اجتماعی ایجاد می شود که حاوی تمام انگیزه ها و احساسات اولیه است.
کهن الگوی پرسونا به افراد اجازه می دهد تا با دنیای اطراف و جامعه ای که در آن زندگی می کنند سازگار شوند. با این حال، شناسایی بیش از حد با این کهن الگو میتواند باعث شود افراد از خود واقعی شان چشم پوشی کنند.
-
سایه
سایه یک کهن الگوی یونگی است که برپایه غرایز جنسی و زندگی شکل گرفته و به عنوان بخشی از ذهن ناخودآگاه می باشد که از ایده های سرکوب شده، ضعف ها، امیال، غرایز و کاستی ها تشکیل شده است.
کهن الگوی سایه را میتوان نیمه تاریک یا آن روی دیگر نیز ترجمه کرد. لطفاً توجه داشته باشید که اصطلاح “سایه” در مورد کهن الگوها به تمام چیزهایی اشاره دارد که در شما ناشناخته است یا هنوز شناخته نشده.
این کهن الگو حاوی تمام چیزهایی می باشد که نه تنها برای جامعه، بلکه برای اخلاق و ارزش های شخصی فرد نیز قابل قبول نیست و ممکن است شامل مواردی مانند حسادت، طمع، تعصب، نفرت و پرخاشگری باشد.
البته که تضاد با این کهن الگو از ذهن دوگانه برمیخیزد و باید توجه داشت که این الگو به معنای منفی، تاریک، بد یا اشتباه نیست.
کهن الگوی سایه می تواند در رویاها یا سفرهای شمنی یا تجربه های نزدیک به مرگ ظاهر شود و ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد.
ممکن است به صورت یک مار، یک هیولا، یک دیو، یک اژدها، یا یک چهره تاریک، وحشی یا عجیب و غریب دیگر ظاهر شود.
این کهن الگو اغلب بهعنوان نیمه ی تاریکتر روان توصیف میشود که نمایانگر روی تاریک، هرج و مرج و ناشناخته ها است. یونگ معتقد بود این تمایلات نهفته در همه ما وجود دارد، اگرچه مردم گاهی اوقات این عنصر از روان خود را انکار می کنند اما در عوض آن را به دیگران نشان می دهند.
-
آنیما – آنیموس
آنیما تصویری زنانه در روان مرد و آنیموس تصویری مردانه در روان زن است. یونگ معتقد بود که تغییرات فیزیولوژیکی و همچنین تأثیرات اجتماعی به توسعه نقش های جنسی و هویت های جنسیتی کمک می کند اما تأثیر کهن الگوهای آنیموس و آنیما نیز در این فرآیند دخیل است.
آنیموس نمایانگر جنبه مردانه در زنان است در حالی که آنیما نمایانگر جنبه زنانه در مردان می باشد. آنیما و آنیموس ترکیبی به عنوان زوج الهی شناخته می شود که نشان دهنده تکامل، وحدت و تمامیت است.
-
خویشتن”ایگو”
ایگو یا منیت کهن الگویی است که ناخودآگاه و آگاهی یکپارچه فرد را نشان می دهد. خلق “ایگو” از طریق فرآیندی به نام فردی شدن اتفاق می افتد که در آن جنبه های مختلف شخصیت ادغام می شوند.
چهره های کهن الگویی
یونگ اذعان داشت که چهار کهن الگوی اصلی می توانند در هم آمیخته شوند و 12 شکل کهن الگویی را ایجاد کنند (که به عنوان تصاویر کهن الگو نیز شناخته می شود).
این چهره ها شامل: حاکم، خالق/هنرمند، حکیم، بی گناه، کاوشگر، شورشی، قهرمان، جادوگر، جوکر/ابله، معمولی، عاشق و مراقب هستند.
الگوهای خاصی هم از طریق فرهنگ ها و هم به طور خود به خود توسط افراد ظاهر می شوند.. این نماد ها با توجه به تجربیات فردی یا گروهی از ملت، فرهنگ ها و ادیان به وجود آمده، برای مثال:
-
نقاشی شام آخر اثر داوینچی
نقاشی شام آخر نمادین است. یک نماد میتواند به سادگی یک تصویر بصری باشد. نماد می تواند یک شی، یک شخصیت یا عملی باشد که فراتر از خودش به معنای عمیق تری اشاره می کند.
نمادها از دو جهت قدرت دارند. اول از همه، مردم را متحد می کنند. نکته دوم این است که ارزش ها و سنت ها را حفظ و ترویج می کنند.
در این نقاشی لئوناردو داوینچی 12 الگوی بشریت را که همان کهن الگو ها میباشند را به تصویر کشیده است. با اندکی تامل میتوان به این نتیجه رسید که این 12 کهن الگو یا 12 چهره متعلق به مسیح می باشند. جایگاه مسیح در این اثر دقیقا روبروی دروازه وسط میباشد که بیانگر اعتدال و یگانگی است.
-
کهن الگوهای کارت تاروت
کهن الگوهای تاروت تصاویر و مضامین نمادینی هستند که از طریق کارت های مختلف در تاروت نشان داده می شوند و برای دسترسی به لایه های عمیق تر روان مورد استفاده قرار میگیرند.
در تاروت، هر کارت نشان دهنده یک کهن الگوی خاص است که می تواند به عنوان طرحی برای نوع خاصی از انرژی یا تجربه درک شود. برای مثال، کهن الگوی “ابله” The Fool نشان دهنده آغاز یک سفر، باز و پذیرا بودن و ریسک کردن است.
این کارت چهرهای را نشان میدهد که از صخرهای با یک سگ در کنارش راه میرود، که بیانگر تمایل به ریسک و اعتماد در سفر است. کهن الگوی The Fool را می توان به عنوان یادآوری برای پذیرش فرصت های جدید با حس شگفتی و کنجکاوی درک کرد. همینطور که کهن الگوی کیمیاگر نشان دهنده تجلی، خلاقیت، تغییر و دگرگونی است.
-
کهن الگوی مار
اساساً یک درک ناخودآگاه ذاتی وجود دارد که در اعماق ساختارهای تکاملی عصبی ما مدفون است که مارها مربیان بزرگی برای ما بوده اند. بررسی اسطورهشناسی جهانی نشان میدهد که احترام آشکاری نسبت به مارها بهعنوان نماد دانش، و سم آنها مرتبط با ماهیت شفابخشی است.
چهره ای اجتناب ناپذیر در سفرهای شمنی که با تکامل در زندگی روزمره ارتباط داشته و در اساطیر بسیار مورد احترام بوده است.
از نظر تاریخی، مارها نشان دهنده باروری یا نیروی خلاق زندگی هستند. همانطور که مارها در طول زندگی پوست خود را بارها دور می ریزند، آنها نمادی از تولد دوباره، دگرگونی، جاودانگی و شفا هستند. نمادی از ابدیت و تجدید مداوم زندگی.
-
تحوت “خدای تحوت” در فرهنگ مصر باستان
همانطور که متون باستانی اعلام می کنند، “اگر می خواهید با خدایان صحبت کنید، ابتدا باید زبان خدایان را یاد بگیرید.” کهن الگوی تحوت خدای کتابت، خرد و کیمیا بوده است.
او با نظم و عدالت همراه و مشاور و واسطه ی خدایان بوده و بنا به باور مصریان باستان تحوت همواره در حال ثبت اعمال میباشد.
این کهن الگو در واقع نمادی برای برپایی عدالت در اعمال مصریان باستان بوده است.
“کهن الگو ها قالب های قراردادی اجدادی ما هستند که وظیفه ی آنها نشان دادن نسخه بهتر از خودمان است”
رویارویی با کهن الگوها در تجربه های سایکدلیک
سایکدلیک ها به تشویق کاوش در ناخودآگاه معروف هستند. با تجدید علاقه و کاوش در قلمرو مواد تغییر دهنده ذهن مانند داروهای روانکاو از جمله ال اس دی، قارچ سیلوسایبین و DMT، دهه ها تخیل جویندگان، هنرمندان و متفکران را به خود جلب کرده اند.
این ترکیبات قدرتمند، مرزهای ادراک معمولی را از بین میبرند و ما را به یک چشمانداز کالیدوسکوپیک از تجارب حسی تغییر یافته و آگاهی گسترده میکشانند.
آنچه از اتحاد روانکاو ها و کهن الگوها پدید می آید، درهم تنیدگی عمیق ذهن انسان و بافت هسته ای خود هستی است. سایکدلیک ها به عنوان یک کاتالیزور عمل کرده، قفل درهای پنهان را در روان باز و منظره کهن الگویی را که در زیر سطح واقعیت روزمره نهفته است را آشکار می کنند.
کهن الگو ها و سایکدلیک
در قلمرو تجربه سایکدلیک، کهن الگوها در مرکز صحنه قرار دارند و نقشهایی با اهمیت عمیق به عهده میگیرند. با برداشته شدن پرده های ادراک دنیوی، کهن الگوها از اعماق ناخودآگاه جمعی برمی خیزند و از قدرت و خرد بی زمان می درخشند.
مواجهه با قلمرو کهن الگویی در طول یک سفر سایکدلیک می تواند الهام بخش و گاهی وحشتناک باشد. کاربر ممکن است با چهرههای کهنالگویی یک جوکر، یک الهه یا یک مار روبرو شود که نیروها و انرژیهای اولیه جهان را تجسم میدهند.
این برخوردها میتواند عمیقاً دگرگونکننده باشد و آثار شدیدی بر روان بر جای بگذارد و درک فرد از خود و واقعیت را تغییر دهد.
قدرت واقعی تجربه سایکدلیک در ادغام این برخوردهای کهن الگویی در زندگی روزمره ما نهفته است. همانطور که جوزف کمبل از سفر قهرمانانه می گوید: سفر سایکدلیکی به فراخوانی برای ماجراجویی، فرود به اعماق و در نهایت بازگشتی با خرد و بینش جدید تبدیل می شود.
جستجوگر می تواند شروع به رمزگشایی از زبان نمادین کهن الگوها کند و درک کند که آنها چگونه با رشد و تحول شخصی مرتبط هستند.
کهن الگوها به عنوان راهنما عمل کرده و مسیر فرآیند تبدیل شدن به خود واقعی و پذیرش طیف کامل پتانسیل انسانی را روشن میکنند.
به یاد داشته باشیم که تجربه سایکدلیک، زمانی که با احترام و داشتن هدف باشد می تواند به عنوان دروازه ای برای تحول عمیق شخصی و جمعی عمل کند. با درگیر شدن با کهن الگوها، می توانیم اسرار وجود خود را کشف و ارتباط عمیق تری با رقص ابدی آگاهی برقرار کنیم.
کهن الگو ها و سایکدلیک