ایگو چیست
ایگو چیست – آیا باید نابود شود
تقریباً در هر محفل معنوی، شما میشنوید که از ایگو “منیت” با تحقیر صحبت میشود و گاهی اوقات از آن عاملی شیطانی یاد میشود. بسیاری این باور را دارند که منیت باید از بین برود.
اما آیا ما نیاز به نابودی آن داریم؟ منیت واقعاً چیست؟ و علاوه بر این، چه چیزی باید در مورد منیت خود بدانید؟
ایگو یا منیت
منیت یا نفس اساساً هویت شماست، یا کسی که فکر می کنید هستید.
به عبارت دیگر، نفس شما معمولاً از یک نام، یک شخصیت و یک داستان ساخته شده است. در این داستان شخصی مجموعهای از خاطرات، باورها، ایدهها و احساسات درباره این که «چه کسی هستیم»، «از کجا آمدهایم»، «در چه چیزی خوب یا بد هستیم»، «چیزهایی که تجربه میکنیم» و …
به قول اکهارت تله، معلم معنوی
ایگو چیزی بیش از همذات پنداری با فرم فعلی، که به صورت شبکه های فکری درآمده اند، نیست.
ایگو چگونه شکل می گیرد
“ایگو پرده ای است بین آنچه که فکر می کنید هستید و آنچه واقعا هستید. شما تحت توهم ذهن زندگی می کنید، کاملاً غافل از اینکه توسط یک داستان هدایت می شوید!”
سه دلیل اصلی برای شکل گیری منیت وجود دارد:
- حفاظت اولیه
- شرطی شدن اجتماعی
- امنیت روانی
حفاظت اولیه
بدون منیت، بدون اینکه بتوانیم بگوییم “این من هستم” و “این من نیستم” چگونه می توانیم وجود داشته باشیم؟
به عنوان مثال، اگر هیچ احساسی از خود نداشته باشید، دلیلی برای متمایز کردن خود از دیگران نیز وجود نخواهد داشت!
از این رو برای محافظت از خود، به منیت یا نفس نیاز داریم.
گفتنی است که کسانی که روشنگری معنوی را تجربه می کنند، نفس یا ایگوی خود را از دست نمی دهند، آنها فقط از همذات پنداری با آن دست می کشند. اصلاً نداشتن ایگو “منیت” به معنای نداشتن هدف برای زنده ماندن است!
شرطی شدن اجتماعی
از دوران کودکی به ما آموخته اند که از دیگران و هستی “جدا” هستیم.
همانطور که بزرگ می شویم، توسط اطرافیان به ما آموزش داده می شود که به افکاری که در سرمان می گذرد باور داشته باشیم و با آنها همذات پنداری کنیم.
همچنین به ما آموزش داده شده است که به طور خودکار سیستم اعتقادی و ارزشهای خانوادهمان و همچنین تعریف گستردهتر جامعه از «چه کسی هستیم» یا «باید باشیم» را بپذیریم.
در نتیجه این که به ما آموزش داده می شود (یا شرطی می شود) باور کنیم که ما افراد جداگانه ای هستیم، ترس و رنج را نیز تجربه می کنیم. به جای اینکه زندگی را در سادگی و کلیت آن به سادگی تجربه کنیم، زندگی را در ذهن خود فیلتر می کنیم به این دلیل که ذهن ذاتاً دوگانه است! به این معنی که مدام در حال سنجش بین چند چیز میباشد.
امنیت روانی
همانطور که روان درمانگر و نویسنده مت لیکاتا می نویسد،
ایگو فرآیندی برای دور نگه داشتن ما از واقعیت است. واقعیتی که بیان میکند زندگی ما واقعاً چقدر جاری و ناشناخته است، جایی که هر چیزی ممکن است در هر زمانی اتفاق بیفتد.
به غیر از محافظت از بدن فیزیکی ما، ایگو از نظر روانی نیز از ما محافظت می کند. مانند پوسته تخم مرغ که از جوجه محافظت میکند، ایگو نیز از ما محافظت میکند، هرچند در عین حال همزمان به دام هم می اندازد.
از بسیاری جهات ما یکسان هستیم. ما در حالی که روح مان در حال رشد، تکامل، بلوغ و عمیق شدن است، به آن پوسته امنیت نیاز داریم. مانند جوجه ای که برای رشد و کمال به آن پوسته نیاز دارد.
به عبارتی دیگر اصطلاح مرگ ایگو یا نابود کردن ایگو باعث ایجاد یک دوگانگی در درون ما خواهد شد، دوگانگی با چیزی که بسیاری از درس های زندگی را جهت تکامل به ما آموزش میدهد.
ایگو و دوگانگی
دوگانگی چیست
دوگانگی در اصل حالت “جدایی” است. دوگانگی فقط می تواند از طریق ذهن وجود داشته باشد، ذهنی که خودش محدود است و افق دید کمی دارد. در اصل، دوگانگی جوهر منیت است.
در دوگانگی، ما اساساً زندگی خود را به کلمات، ایدهها و باورهایی تقسیم میکنیم که در نهایت زمان حال را برای ما محدود کرده و از بین میبرد.
نمونه هایی از دوگانگی عبارتند از «درست/اشتباه»، «خوب/بد»، «زیبا/زشت»، «مقدس/گناه»، «عشق/نفرت» و غیره…
ایگو چیست؟
دوگانگی چگونه به ما آسیب می رساند
ما با دوگانگی، رنج بیشماری برای خود ایجاد میکنیم. زیرا وسعت بیپایانی و یگانگی زندگی را نادیده میگیریم.
و به جای آن، زندگی ما حول محور قضاوت، محکومیت و ترس بنا می شود. و دیگرانی را که به نظرمان «بد»، «اشتباه» و «گناهکار» میدانیم، بیگانه می نامیم و نابود میکنیم تا از ایدههایمان درباره آنچه فکر میکنیم «درست» و «مقدس» است محافظت کنیم.
هر چه در دوگانگی عمیقتر شویم، مشکلاتی مانند نفرت، خشم، افسردگی، پارانویا، اضطراب و بسیاری دیگر از حالات روانی را تجربه میکنیم.
با این افکار ما نه تنها خود را از دیگران جدا می کنیم، بلکه از خود نیز جدا می شویم. هر چیزی را که در درونمان به عنوان شیطان، بد، اشتباه، گناهکار و .. تلقی کنیم، در اصل وجود آن را سرکوب و انکار می کنیم.
در نتیجه این انرژی سرکوب شده که به نوعی سایه “تاریک وجود ما است” طرد شده و تباه می شود. این رنج شدید در نهایت در روابط ما و جهان به طور کلی تاثیر میگذارد.
واقعیت این است که جهان فیزیکی ما بیانگر روح جمعی ما است. وقتی از کامل بودن و یگانگی که هسته زندگی است جدا شویم، زندگی ما به بیانی به پوچی درونی تبدیل میشود.
با نگاهی ساده به خشونتها، قتل، فقر، طمع، تعصب، بیماری های روانی و تخریب محیط اطرافمان نشان میدهد که ما به عنوان یک نژاد، تا چه حد در مسیر خود گم شدهایم. ما گم شده ایم زیرا ارتباط خود را با حقیقتی که هستیم از دست داده و غرق در نفس و منیت هستیم.
ایگو چیست؟
حماقتی به نام مرگ ایگو
با توجه به آنچه که در مورد آن بحث کردیم، طبیعی است که باور کنیم “ایگو” شیطانی است.
در واقع، برخی از معلمان معنوی آموزش میدهند که ایگو باید از بین برود. اما نکته اینجاست که این فقط یک ترفند دیگر ذهن است!
شنیده ایم که افراد زیادی ایگو را محکوم می کنند و با کینه از آن صحبت می کنند. با این حال، این باور که ایگوی ما “شیطان” است یا باید “کشته یا ویران شود” فقط بازتابی از ذهن “گیر کرده” در “دوگانگی” است!
به قول آلن واتس،
سعی نکنید از شر احساس نفس “ایگو” خلاص شوید. خلاص شدن از نفس، راه حلی خودخواهانه است! …
وقتی به نفس خود نزدیک شوید و مانند هر احساس دیگری آن را بپذیرید و در آغوش بگیرید، مانند یک سراب محو می شود.
ما باید در سفرهای معنوی خود درک کنیم که نفس و ایگو «خوب» یا «بد» نیست، بلکه یک نیروی خنثی است. اینکه نفس ما باعث شادی یا درد می شود بستگی به نحوه استفاده و برداشت ما از آن دارد.
ایگو یک ابزار است – یک مکانیسم بقای بیولوژیکی، روانی و اجتماعی است.
ایگو نیز مهم است زیرا به عنوان وسیله ای برای رشد معنوی ما قرار دارد. روشهایی مانند یوگا، کاتارسیس، رقصیدن و مدیتیشن میتوانند بهعنوان دریچههایی باشند که از طریق آن میتوانیم طبیعت واقعی خود را به خاطر بسپاریم و بازیابی کنیم.
در ادامه چگونگی نزدیک شدن به ایگو را به شیوه ای سالم و روشن تر بررسی خواهیم کرد.
چرا ایگو تو نیستی
در نقطه ای از مسیر معنوی خود، ممکن است این عبارت را شنیده باشید: “ایگو یک توهم است.” اما به چه معنی است؟
ایگو یک توهم است و بنابراین واقعاً «تو» نیستی، زیرا همیشه در حال تغییر است و هیچ استحکام یا عینیت واقعی ندارد. به عبارت دیگر، چگونه چیزیکه در درون شما مدام در معرض تولد، تغییر و زوال است، واقعاً می تواند “شما” باشد؟
بیایید یک آزمایش را امتحان کنیم. روی یک دفترچه یادداشت بنویسید که “شما” فکر می کنید چه کسی هستید.
هرچه که شما نوشته اید همان داستان اصلی شخصی شماست. پس زمینه زندگی شما، اینکه فکر میکنید چه کسی هستید داستان و روایتی است که در ذهن شما ایجاد شده.
– چگونه می توانید یک نام باشید اگر به راحتی بتوان آن را تغییر داد؟ امکان داشت در خانواده دیگری به دنیا بیایید که روی شما نام دیگری می گذاشتند.
اگر بدن دائماً در حال پیری، تغییر، متلاشی شدن و جایگزینی با اجزای دیگر است، چگونه می توانید یک بدن باشید؟ گلبولهای قرمز شما چهار ماه زنده میمانند، گلبولهای سفید بیش از یک سال زنده میمانند، سلولهای پوست شما 2 تا 3 هفته زنده میمانند… سلولهای درون شما دائماً در حال مرگ هستند و تجدید میشوند. واقعاً چگونه می توانید اندام یا ظاهر خود باشید؟
– چگونه می توانید یک شخصیت باشید در حالی که دائماً در حال نوسان و تغییر است؟ به شخصیت خود در 5 سال قبل و سپس 15 سال قبل فکر کنید. آیا شما دقیقاً همان شخصیتی را داشتید که اکنون دارید؟
– چگونه می توانید احساسات خود باشید در حالی که آنها دائما می آیند و می روند؟
– چگونه می توانید افکار خود باشید در حالی که آنها همیشه در حال تغییر هستند؟
– چگونه می توانید باورهای خود باشید در حالی که آنچه 10-30 سال پیش به آن اعتقاد داشتید، امروز نیست؟ باورهای شما تحت تأثیر شرطی شدن، تربیت و جامعه شماست…
چگونه می تواند اینها «شما» یا «مال شما» باشند؟ وقتی می آیند، می روند و تغییر می کنند ؟
همانطور که می بینیم، هر چیزی که باور داریم ما نیستیم – ضعیف، تغییرپذیر و در حقیقت فاقد استحکام است. پس چه کسی یا چه چیزی واقعاً «من» یا «من» را تعریف میکند؟ چه چیزی در طول این مدت وجود داشته است که هرگز تغییر نکرده است؟
حضور چیست
چه چیزی وجود دارد که شاهد تمام اتفاقات زندگی شما بوده ؟ چه چیزی هرگز تغییر نکرده و نمی کند؟ بنیادی ترین هسته ما چیست؟
این سوال را برای چند لحظه بررسی کنید و متوجه خواهید شد که جواب شما … “آگاهی” است.
آگاهی و شعور تار و پود همه چیز است. حتی علم نیز نشان داده است که در هسته هر چیزی سطوح مختلفی از ارتعاش وجود دارد.
در تجربه انسانی ما، ساده ترین راه برای تجربه این که شما هستید و همیشه بوده اید، مدیتیشن است. مدیتیشن یا آرام کردن ذهن به شما کمک می کند تا به سادگی از افکار خود و فضای آن افکار آگاه شوید.
ایگو چیست؟
چگونه خود را از شبکه منیت رها کنیم
ممکن است مدتی زمان ببرد تا به این درک عمیق برسید که شما ایگویتان نیستید، و معمولاً زمان بیشتری (شاید یک عمر) برای ادغام آن با زندگی تان طول بکشد.
از این گذشته، وظیفه “ایگو” این است که از خود محافظت کند و شدیدا از این باور که شما از افراد دیگر جدا هستید محافظت می کند – که این موضوع بقای بیولوژیکی است.
برای درک واقعی زیبایی و آزادی نهایی نباید صرفا فقط در سطح فکری باقی بمانید. شما باید تجربیات واقعی “خود آگاهی” داشته باشید.
در واقع، خود آگاهی تجسم عشق، صلح و آزادی است. شما این تجسم هستید. شما حقیقتی هستید که به دنبال آن بودید – اما نه حس «شما» از خود یا شخصیتتان.
رهایی از “شبکه ایگو” فرآیندی است که به صبر، نظم و انضباط شخصی نیاز دارد.
برخی تمرینها میتواند به شما کمک کند لحظاتی از آگاهی ناب را تجربه کنید، در اینجا چند مسیر وجود دارد:
- مدیتیشن پویا، نفس کشیدن یا نوعی کاتارسیس مانند یوگا یا رقص را تمرین کنید تا هر گونه انرژی سرکوب شده را در خود آزاد کنید. این کار را قبل از مدیتیشن انجام دهید تا دسترسی به سکون درون را آسان تر کنید.
هر روز مدیتیشن کنید. ابتدا 15 دقیقه را امتحان کنید، سپس به 20 دقیقه به افزایش دهید. به یاد داشته باشید: هدف از مدیتیشن این نیست که به جایی برسید یا به چیزی “دستیابی” پیدا کنید. مدیتیشن به سادگی یعنی کنار آمدن با لحظه حال در هر شرایط ذهنی .
- به دنبال آنچه که قلبا علاقه دارید بروید، بدون چشم داشت به منافع مالی و مادی آن.
- سبک تغذیه یکی از مهمترین عاملی میباشد که میتواند اثرات مستقیمی در افکار، احساسات، سلامت جسم و در نهایت سلامت ذهن ما داشته باشد. تغییر عادات و رژیم غذایی به سمت مواد غذایی سالمترمیتواند زمینه ساز خوبی برای یک باور و زندگی جدید باشد.
- زمان بیشتری را صرف بودن در طبیعت کنید.
- شمن ها ی سراسر دنیا نیز روش های متداولی جهت انحلال نفس از طریق گیاهان و دم کرده های بومی پیش میگرفتند. اگرچه مصرف چنین گیاهانی برای تجربه کردن آگاهی مفید است، اما اجباری نیست. این گیاهان صرفاً دریچه هایی برای ورود به قلمرو روح هستند که واقعیت ما است.